سی سالگی ها
سی سالگی ها

سی سالگی ها

6

امروز کار خاصی انجام ندادم تو خونه بودم و همزمان که کارای خونه رو میکردم به کارای مورد علاقه ی خودمم یواشکی رسیدگی میکردم که بماند

یه بحث بیخودی هم با مامانم کردم که اعصاب جفتمون خورد شد و البته الان در صلح به سر میبریم قسمت ناراحت کنندش این بود که جلوی مامان بزرگم این اتفاق افتاد و من دوست نداشتم اینجوری بشه  

باور کنین هیچ کدوم مقصر نبودیم مقصر این وضعیته که من نباید تو این سن و سال با پدر و مادر زندگی کنم چون هیچ کدوممون نمیتونیم احساسات طرف مقابل و صد در صد بفهمیم . و اینجاس که من خیلی حس بدی بهم دست میده چون زندگی اونا رو از حالت نرمال خارج میکنم ...

سریال فرندز رو قطعن خیلیاتون دیدین من ولی قسمت نشده بود ببینمش تا اینکه هاردمو دادم به یکی از دوستام و سریال و برام ریخت و الان کلی خوشحالم چون وقتمو پر میکنه و قشنگم هست یه سریال دیگه هم دارم میبینم این روزا که دیگه این آخراشه و اسمش گیلی هستش در مورد یه کلوپ شادی تو دبیرستان و ماجراهای اونه سریال شاد و قشنگیه و آدم حس جوون بودن بهش دست میده تازه کلیم حسرت میخوری که ای بابا اگه اینا مدرسه میرن ما چی میرفتیم پس هق هق 

برای شب یه مدل لوبیا پلوی مخصوص در نظر دارم درست کنم که با لوبیا قرمز و گوشت و پیاز داغ درست میشه و خوشمزس اگه دوست داشتین دستور پختشو بهتون میدم

مک بوک و ماوس جادویی دوستمم سفارش دادم که دیجی کالا بیاره و احتمالن تا قبل ساعت 6 میرسه اینجا برای اینکه خوشحال تر بشه هم درخواست کردم کادو بشن  پولشو خودش داده کادوشم از طرف من ..

خب اینم از گزارش و صحبتای امروز 

اگه حرف جدیدی داشتم میام خدمتتون مجدد 

5

امروز بعد چند وقت یکی از دوستای صمیمیو دیدم صمیمی که میگم یعنی در حد خواهر  به دلایل روحی یکم از آدما فاصله گرفته و ترجیح میده تنها بمونه ماام سعی میکنیم این اجازه رو بهش بدیم که یه مدت با خودش خلوت کنه و در عین حال اذیتم نشه .

 قرارمون برای ناهار بود و فیله ی مرغ سفارش دادم که سه تا تیکه مرغ بود با یه کاسه ی ریز لوبیا پخته و سه تا قاشق سالاد و 10 تا دونه چیپس!!! و بقیش انواع سس!!! که چون من سس دوست ندارم نخوردمشون  یه نون تستم کنارش بود که اونم نخوردم و از اونجایی که مسوولیت خطیر کالری شماری رو این روزا به گردن گرفتم  کلی عذاب وجدان دارم و فک میکنم چقد خوردم چون به همینا ختم نشد چونکه من با 100 گرم مرغ و سالاد که سیر نمیشم اومدم خونه و برای شام خانواده کتلت درست کردم و همونجوری داغ داغ دو تا کتلت خالی خالی خوردم و سیب زمینی سرخ کرده و جای همگی خالی چقد چسبید و الانم برنامه دارم این پرخوری رو جبران کنم و تا فردا فقط چای و خرما بخورم .

دوستمم میخواست مک بوک بخره که قرار شد من سفارش بدم و براش بگیرم با یه مجیک ماوس و بهش برسونم 

یکی دیگه از دوستامم زنگ زد گفت آموزش پرورش آزمون استخدامی داره تو شهریور ماه و بیا بخونیم

ولی من هرچی میگردم لینک ثبت نام نمیبینم جایی که ببینم شرایطش چیه  اصن ممکنه ثبت نامش تموم شده باشه

خلاصه این بود گزارش امروز! بازم شد روزانه نویسی

من خودم عاشق این تگایی شدم که زدم به پست!