سی سالگی ها
سی سالگی ها

سی سالگی ها

36

سلام سلام خوبین خوشین؟ هوا داره خنک میشه ها 

بدا به حال من و میوه های پاییزی که همیشه هستن این نارنگی خان فک کنم فقط دو ماه تو یخچال ما نبود دلم برای میوه های خوشمزه ی تابستونی و کولر عزیزم  تنگ میشه 

تو پست قبلی در مورد اسنپ نوشتم سوال کردین ، اسنپ یه اپلیکیشن هست که شما دانلود میکنین و بعد ازثبت نامش میتونین سرویس اولتونو تا سقف ده تومن  رایگان استفاده کنین تازه هر کی هم معرفی کنین و اون از سیستم استفاده کنه به شما اعتبار میدن مثلن اگه شما از لینکی که اسنپ به من میده استفاده کنین بعد از ثبت نام و استفاده ی اولتون به منم اعتبار میده ،برای زمانایی که پول نقد همراهتون نیست میتونین کرایه رو اینترنتی  با خود اپلیکیشن پرداخت کنین ،خیلی خوبه برای وقتایی که تو خیابون هستین البته الان ماشیناش کم هستن و ممکنه اسنپ نباشه اطرافتون همیشه  ولی روز به روز دارن گسترش میدن چون  قیمتاش نسبت به آژانس مناسب تره  ما که راضی ایم و راننده هاشم خیلی مودبن البته این سیستمو اونایی که خارج از کشور زندگی میکنن یا رفتن دیدن  که  بلاخره اینجا  هم راه افتاد :) نمیدونم چرا لینک نمیشه  خب اینه لینک http://snapp.ir/signup/4054238394

از کار و زندگی براتون بگم که مث همیشه زندگی ادامه داره ، یه کیف دیدم که بهش دل بستم و احساس میکنم باید بخرمش ، حالا بخرمش براتون عکسشو میذارم ببینین چی عاشقم کرده ، فردا میریم با آقای پست قبلی مغازهه که جفتمون خرید داریم  ازونجا .

دیگه این چند روز انقد عکس مراسم خاکسپاری و گریه و زاری برامون تو واتزاپ و وایبر فرستادن که اعصابمون حسابی خراشیده و خورد شده .

از هفته ی دیگه هم بریم مدرسه و علم بی اندوزیم  ،چهار سال پیش همین موقع ها بود که رضا یکی از دوستام بهم گفت صدف خواهرش داره کنکور میده  و تو سر منم جرقه خوررد که ئه منم کنکور ، و  خیلی راحت قبول شدم و برگشتم دانشگاه ، واقعن از تصمیمی که گرفتم تا همین لحظه راضیم و برنامه های جدی تری دارم  

این روزا خیلی تنبل شدم همش دلم میخواد استراحت کنم نمیدونم به خاطر تغییر فصله یا نه ، پریروز هم رفتیم باغ اون دوستمون دوباره و باز تا 8 صبح بیدار نشستیم و دو ساعت بعدش بیشتر نخوابیدیم و تا شب تو هپروت بودم ولی خیلی خوش گذشت خب و این دفعه براتون عکس نمیذارم که دلتون نخواد البته این سری کباب نخوردیم  از کباب خوشمزه تر خوردیم  :دی

همون روز قبل باغ رفتن هم رفتم پیش دوستم و سر موهامو یکم کوتاه کردم و سلامتی رو بهشون برگردوندم 

من موهای پر و خوبی دارم ولی جدیدن ریزش موهام زیاده و احساس میکنم داره کم میشه  "خانومای عزیز" راه حلی برای جلوگیری از ریزش مو سراغ دارن؟

13

های اوری بادی 

یادتونه که مثلن قرار بود اینجا روزمره نویسی نکنم ، ولی زهی خیال باطل نمیتونم بیام اینجا بحث تخصصی مربوط به رشتمو بکنم یا صحبتای پزشکی که ، پس به همون روزمره نویسی خودمون میپردازم .

همونطور که گفتم دیروز یه نیمچه عروسی ای دعوت بودم چرا نیمچه؟ چون عروسی اصلی 10-15 روز پیش بود ولی عروس و داماد اون روز نرفته بودن عکساشونو بندازن و فیلمبرداری کامل کنن برای همین قرار بود دیروز عروس که دوست خیلی عزیزی هم هست بره آرایشگاه دوباره و بعدش آتلیه و باغ و ازون ورم یه مهمونی جمع و جور با دوستا و پدر مادراشون و جوونا خلاصه ، جاتون خالی خیلی بیشتر از عروسی اصلی خوش گذشت چون  دیگه درگیر دنگ و فنگای  سلام علیکم و بفرمایید شاباش و مودب باشین و عروس داماد باید برقصن و اینا نبود هیشکی عروسم خیلی شیک و مجلسی یه کالج سفید پوشید وقتی اومد و از اول تا آخر وسط بود و خلاصه جای همگی خالی 

این دوستم و همسرش 13 سال با هم دوست بودن و واقعن میشه کتاب نوشت از رابطشون و ماها همگی خیلی خیلی خوشحالیم که بلاخره به هم رسیدن.

ازونجایی که بنده 2-3 کیلو لاغر شدم  همه  ی لباسام به تنم زار میزد و  این دفعه واقعن عزای چی بپوشم گرفته بودم  خیلی وضعیت اورژانسی ای بود که در نهایت یه چیزی  تو سرم جرقه زد که به لباسایی که برات تنگ شدن رجوع کن ! و در نهایت خوش شانسی یه لباسی که خیلی دوسش داشتم  اندازم بود و با کلی ذوق و شوق انتخابش کردم و همونو پوشیدم . راستش من از کفش پاشنه دار متنفرم ، یعنی احساس میکنم مایه عذابه و چرا باید این کارو با خودمون بکنیم برای همین بیشتر مواقع ازش فرار میکنم و کفش تخت میپوشم مث دیشب ، برای همین تو عکسا همیشه قد کوتاه ترینم چون همه کفشای پاشنه 8 هزار سانتی پاشونه و یه سروگردن از من بالاترن ، ولی اشکال نداره   چون فرداش من میتونم راه برم اونا نمیتونن  

حالا که بحث کفش پاشنه بلند شد یه خاطره براتون بگم عمق فاجعه رو متوجه بشین 

تو عروسی یکی از فامیلای نزدیک آخرای شب من یه دقیقه کفشمو در آوردم استراحت کنم دیگه پام نرفت توش  

وضعیتی بود به خدا ! خب چرا عاقل کند کاری و اینا؟

در مورد موهامم عرض کنم خدمتتون که من اکثر مواقع موآم پریشونه دورم ، دیروز دوستم که آرایشگرم هست گفت بیا حداقل یکمشمو از بغلا جمع کن و این کارم کرد و انگار خیلیم بهم میومد!!!

اینم عکسش ، که البته یه مقدارشو از اینور اونور به دور خودم اضافه کردم باز که یه وقت از حالت پریشونیم  کم نکنه