سی سالگی ها
سی سالگی ها

سی سالگی ها

32

سلام سلام 

میبینم که دارم آپدیت میکنم و این یعنی لپ تاپم داره کار میکنه ، بله مشکل لپ تاپم چیزی نبود جز شارژر و ازش ممنونم که با 75 هزار تومن وجه رایج مملکت به زندگی برگشت چون  خیلی نگرانش بودم ، هرچند که هنوزم نگرانشم چون دیگه باطریشو شارژ نمیکنه و فقط کار میکنه مستقیم با برقی که بهش وصله ولی بازم همینم تو این اوضاع غنیمته چون اگه خراب شه لپ تاپی که کارمو راه بندازه 4-5 تومن قیمتشه که واویلااااا ما با 4-5 تومن ماشین خرید و فروش میکنیم خخخخخخ

از پنجشنبه براتون بگم که برنامه ی فوق فشرده ای داشتم چون بعد از ظهرش با یکی از دوستام قرار داشتم و ساعت 7 ام قرار بود حرکت کنیم به سمت طالقان قرارمونو فیکس کردیم و من تقریبن نیم ساعت زود رسیدم  ولیعصر  چون خیلی خلوت بود و حالا قرار ما کجاس؟ ایستگاه بی آرتی شهید بهشتی ! منم دیدم وقت زیاد دارم و قراره دو روز گند بزنم تو رژیم برای همین خیلی شیک و مجلسی پیاده راه افتادم بالا و بازم ده دقیقه زود رسیدم و زنگ زدم دوستمو اونم بدو بدو کاراشو جمع و جور کرد و اومد و پیش به سوی میرداماد برای خرید مجیک ماوس برای دوستم و خلاصه رسیدیم پایتخت و بعد گشت زدن و خرید مجیک ماوس  رفتیم با هم فست فود تی تو و  غذا سفارش دادیم من یه تیت بیت خوشمزه خوردم که نصفش موند و خیلی گناه داشت ولی دیگه هیچی جا نداشتم  بعدشم بلند شدیم و پیاده تا ونک برگشتیم و اونجا تاکسی سوار شدیم به سمت آریاشهر و رفتیم پاساژ گلدیس که دوستم شلوارایی که خریده بود رو بده کوتاه کنن و دیگه شلوارارو دادیم کوتاه کنن و من باید بدو بدو خودمو میرسوندم به دوستام  که قبل رفتن پیش این دوستم وسایلمو برده بودم گذاشته بودم پیششون که با هم بریم  دیگه خداحافظی کردیم و منم راس ساعت 7 رسیدم به دوستم و همسرشم سر موقع اومد و یکم کارامونو که کردیم ساعت 7.5 راه افتادیم به سمت طالقان ، تو راه کلی بهمون خوش گذشت و خندیدیم و خاطره تعریف کردیم و ساعت 10.5 رسیدیم بقیه هم با فاصله ی یه ربع ربع رسیده بودن انقد که ترافیک بود  دیگه از وقتی رسیدیم کلی خوراکیای خوشمزه خوردیم تا برگشتیم حالا من زیاد براتون عکس نمیذارم که دهنتون آب نیفته اما خب من به وصال شیرینی دانمارکی تشریفات گیشا رسیدم بعد مدتها  ، دیگه جونم براتون بگه که ویلاشون ویوی خیلی خوبی داشت و ما کلی دوسش داشتیم ، یکی از دوستامونم رفته بود با خانواده تایلند و نبود و جاشو  خالی کردیم و یه موز کباب کردیم رو منقل و به نیت تایلند خوردیم که خیلیم بدمزس من  موندم واقعن این خارجیا چی میخورن رو موز دومی لیمو ترش! ریختن که طعمش عوض شه که یه پدیده ی چندش آوری شد  خلاصه همه کم کم موتورشون خاموش شد جز من و دو تا دیگه که تا 7 صبح بیدار موندیم بعد از نیم ساعت تلاش برای خوابیدن ساعت 7.5 خوابیدیمو  11.5 هم بیدار شدیم و یه صبحانه ی خیلی خیلی عالی خوردیم دور هم سر ظهری و بعدشم بلال و دیدیم دیگه نمیتونیم واقعن غذا بخوریم و کم کم جمع کردیم و رفتیم سمت سد طالقان و یکمم اونجا میوه و هله هوله خوردیم  و پیش به سوی تهران و بازم ترافیک و ترافیک و ترافیک ساعت 10 شب رسیدیم خونه خسته گشنه هلاک ، و البته که هدیه ای بالاتر از این نمیتونست به من داده بشه که اومدم خونه دیدیم خواهرم غذای خوشمزه و سالاد خوشمزه و دسر خوشمزه فرستاده و نشستم همشونو خوردم!

دیگه عکسا رو هم همینجوری پشت هم میذارم سعی کردم از خوردنیا زیاد عکس نگیرم که گرسنتون نشه 

این سد طالقان تا اون بالاها آب داشته ها الان وضعش اینه 

اونجایی که من وایسادم عکسو گرفتم زیر آب بوده حتی !

اینا گل کدوئه من نمیدونستم کدو گل میده ، کلی برام جالب بود وقتی بهم گفتن برای همینم ازشون عکس  گرفتم

خلاصه جاتون خالی