سی سالگی ها
سی سالگی ها

سی سالگی ها

27

سلام و صد سلام حال شما چطوره؟ 

خوبین ؟ آقا ما این دو روز با مسائل زیادی دست و پنجه نرم کردیم

خانوم و آقایی که شما باشین روز چهارشنبه صبح پدرجان ما باید میرفتن برای عمل آب مروارید چشم چپشون ، چشم راستشونو یه ماه پیش عمل کرده بودن و الان باید به اون یکی چشمشون رسیدگی میشد ، ازونجایی که ما خانوادگی قبول نداریم احتیاج به کمک داریم و زیر بار نمیریم ایشونم گفتن خودم میرم دکتر و یکی از دوستاشونم گفته بود میره باهاشون که هم ویزیت بشه و هم پدر جان تنها نباشه ، مامان جانمونم که میدونین استراحت میکنن به خاطر کمردردشون و ضعیف شدن عضلات پاشون ، خلاصه که حدودای ساعت 3 بابامون اومدن با یه چشم بسته و من بعد از آماده کردن غذا رفتم تو اتاقم ، شب قبلش بابام علائم سرماخوردگی داشت و زود خوابیده بود ، یه دفعه صدای غرغرای مامان خانومو شنیدم که داشت به بابام میگفت برو دکتر و بابامم میگفت نمیرم! اومدم بیرون ببینم چی شده که مامانم خودش گفت پوستش ریخته بیرون و دکتر نمیره یکمم من غرغر کردم ولی زیر بار نرفت که نرفت  همونطور که میدونین قرار بود بریم پاور بانک بخریم و ازونورم شب قرار بود من برم پیش یکی از دوستام که تنها بود بمونم  و از قبل ترتیب کارای خونه رو داده بودم و خلاصه بعد از اینکه مطمئن شدم کسی به کمکم احتیاج نداره خونه رو ترک کردم و رفتم پیش دوستم  دیروز صبح تو تلگرام به مامانم تکست دادم که چه خبر و همه چی روبراهه گفت بیا خونه بابات زونا گرفته و رفته دکتر اومده ، دیگه اومدم خونه و از دیروز مث یه فرفره در خدمت همه هستم ، چهارشنبه هم رفتیم و با آقای پست قبلی پاوربانک و هدفون خریدم و همون چهارشنبه هم هدفونمو خراب کردم نمیدونم چه اتفاقی برای هدفونام میفته که انگار آدم آهنی داره موزیک اجرا میکنه نه انسان ، خلاصه که پرونده ی پاور بانکم بسته شد ، ایشونم سر مسائل کاری باباش ناراحت بود و یکم حرف زدیم و برگشتیم .

مامان نانا یه سری از این کیسه های مخصوص خرید که شبیه کیفه داره برای کارمنداشون سفارش میده که چون عمده میخرن ارزون تر حساب میشه ضمن اینکه با استفاده از این کیفا شما عضو طرفداران محیط زیست میشین منم سفارش دادم که یه دونه ام برای من بیارن و ازین به بعد سعی میکنیم بیشتر از قبل حواسمون باشه به محیط اطرافمون .

دیروز عصرم با نانا رفتیم باشگاه ثبت نام کنیم که بسته بود جاش رفتیم آب هویج بستنی چاااااق خوردیم جاتون خالی و بعد برگشتیم خونه و اونم اومد پایین و مامانشم اومد و دیگه تا آخر شب دور هم بودیم و نون و پنیر خیار گوجه خوردیم و پاپ کورن درست کردیم و جاتون خالی

از دیروزم که ما انواع طب سنتی و دارویی رو باباجان پیاده کردیم و خدا رو شکر قسمتایی از بدنشون که ریخته بیرون پاهاشونه و رو صورت و اینا نیست دکترم جز یه قرص و یه لوسیون چیز دیگه ای بهشون نداده برای همین ما با انواع عرقیجات خنک و گل ختمی و ... بهشون رسیدگی میکنیم

الانم خورشت کرفسم تقریبن آمادس و جاتون خالیییی

دیگه ایشالله که تن همه سالم باشه و هیشکی مریض نشه 

مواظب شادیاتون باشین 

14

های اوری بادی 

خوبین؟ خوشین سلامتین؟

جونم براتون بگه که در راستای زندگی سالم و تغذیه ی سالم و رژیم غذایی و تصمیم برای لاغری ما دو ماهه تصمیم داریم بریم باشگاهی که حدودن 3 کیلومتری خونس و ازونجایی که خیلی برناممون با نانا جوره هی جور نمیشد تا اینکه دیروز نانا زنگ زد پایین و گفت دوستش اینجاسو بیا بریم ببینیم چه خبره اصن تو این باشگاهه  ماام اوکی دادیم و تقریبن سر ظهر آماده شدیم و به نیت بانک و باشگاه منزلو ترک کردیم ، اول رفتیم بانک آینده که نانا و دوستش برای بچه ی دوستشون کارت هدیه بگیرن تو اون تایمی که منتظر بودیم کارتا آماده شن انقد خندیدیم که نگو بعد دیدیم دیگه خیلی داره طولانی میشه دوست نانا رفت پیش مسوول باجه و سوال کرد آماده نشد؟ ایشونم گفتن خیلی وقته آمادس دیدم دارین حرف میزنین نخواستم مزاحمتون بشم!

خلاصه کارتا رو گرفتیم و اومدیم بیرون و پیش به سوی باشگاه ، ماشینو بردیم تو پارکینگ که آقای نگهبان گفتن  اگه دارین میرین ورزش کنین من پنچر میکنم! اگه سوال دارین اشکال نداره  خلاصه رفتیم تو و سوال کردیم و گفتن تا 25 ام این ماه ثبت نام نداریم ولی اگه دوس دارین بیاین برین سالن رو ببینین خلاصه ماام رفتیم سالنو دیدیم و خانوم مربی رو هم دیدیم و پسندیدیم  باشگاهو برگشتیم تا 25 ام ، نانا و دوستش میخواستن برن تولد دوستشون و باید کادو میگرفتن تصمیم گرفتیم جای شهر کتاب بریم نشرچشمه ی کوروش که از اونجا کادو بگیرن ، خلاصه رفتیم کوروش و من از نشر چشمه یه کیف کوچیک گیگیلی گرفتم که از دیروز شده کیف لوازم آرایشم ، فردا براتون عکسشو میذارم . یه کتابم اونجا بود که هی به من میگفت  منو برای آقای پست قبلی بخر ! من خریدمش اما خودم شروع کردم به خوندنش چون فک کنم به درد منم بخوره ! مخصوصن که هنوز لج و لجبازی ادامه داره ولی با حرف زدن و راستشو بخواین ایشون به شدت رو مخ منه تو این لحظه و دوس دارم بزنمش! قربون لطافتم برم من 

بچه ها هم کلن منصرف شدن و از جین وست برای دوستشون لباس گرفتن به عنوان هدیه ، چون آف خورده بود اونم از نوع هفتاد درصد !

بعدشم از اونجایی که من عاشق پاپ کورنای کوروشم یه سطل! توجه کنین سطل ها لیوان نه ، پاپ کورن از کوروش خریدم و با خودم آوردم خونه که دسته جمعی بخوریم که مامانم دوست نداشت و گفت شیرینه ! چون پنیری بود .

عصرم رفتم پیش دوستمو اونم به خاطر  بی ملاحظگی برادرش یه عالمه آدم ریختن تو خونشون مهمونی و حسابی کلافه شدیم ، حالا براتون تعریف میکنم جریان این دوستمو برادرشو چون دیشبم کلی با هم حرف زدیم و پست جدا میطلبه ، امروزم تا این لحظه خبر خاصی نبوده  جز کارای روتین و همیشگی