سی سالگی ها
سی سالگی ها

سی سالگی ها

34

سلام سلام 

تو هفته ی گذشته انقد ننوشتم که سر رشته از دستم پاره شد و دیگه روزمره نویسی اصن فایده نداره در موردش 

برای همینم روزمره نمینویسم 

طالقان که رفته بودیم با دوستام همینطور که حرف میزدیم یکی از دوستام بهم گفت که من رفتم دکتر پوست و گفته چرا تا الان ضد چروک دور چشم استفاده نکردی و کلی دعوام کرده یه ذره هوای خودمونو داشته باشیم و ازین صحبتا و منم به فکر فرو رفتم که ای بابا میگن از 25 سالگی باید استفاده کرد و من چرا نمیخوام با واقعیت روبرو بشم که باید از یه جایی شروع کرد و یادم افتاد چند سال پیش رفته بودم و کرم دور چشم خریده بودم و فقط  یه بار ازش استفاده کرده بودم و آخرشم روونه ی سطل آشغال شده بود کرم بیچاره و تو هفته ی گذشته بلاخره با خودم کنار اومدم و بعد از مشورت با پزشک کرم ضد چروک و سیاهی دور چشم الارو رو ابتیاع کردم که جوون بمونم و پیر نشم و اصن زیبا باشیم بعدشم باز با مشورت پزشک یه کرم مخصوص روز که برای کل صورته و باز ضد چروکه هم با مارک رکسول گرفتم که دیگه صد در صد جوون بمونم و ازون روزم بدون یه روز پیچوندن حتی استفاده کردم ازشون و منتظر بروز نتیجه در روزهای آتی هستم ، مثلن یهو چشمم آبی  شه !!! چقدم که زشت بشم 

از لپ تاپم بگم که با اینکه باتری جدید براش گرفته بودم ولی سیمش اتصالی داشت هنوز و با بعضی از پریزای برق حسابی بازی در میاورد ، بچم اگه آدم بود الان کلاس دوم بود ، یه چند تا اشکال سخت افزاری ریز هم داشت تو مایه های خوب کار نکردن فن و نخوندن همه ی سی دیا و کار نکردن دکمه ی  : رو کیبورد که خودش معضلی شده بود مجبور بودم یه دونه کپی کنم  و هر جا لازم بود استفاده کنم اما خب دیگه غصه نخورین چون من الان دارم با لپ تاپ جدیدم  براتون آپدیت میکنم و اینجوری دیگه خلاصه !!!! زمین و آسمون دست به دست هم دادن و مارو لپ تاپ نو دار کردن خوشحالیم به هر حال هرچند که این یکی به خوشگلی قبلی نیست ولی خب کاراییش ازون صد پله بالاتره و آدم نباید تو این چیزا معیارو خوشگلی قرار بده و صد در صد مطمئن باشین اینا حرفای من نیست و حرفای آقای پست قبلیه که تنها کسیه که فهمید من اینو دوسش ندارم چون زشته !!!! ولی خب میدونین تا چند سال کارم با این راه میفته اگه اتفاق خاصی نیفته بسکه قویه و شبیه مردای خشنه !

یکی از دوستامونم داشت میرفت آمریکا و برای خداحافظی باهاش یه شب رفتیم رستوران تیتو  همگی با هم و من بازم تیت بیت خوردم و کلیم بهمون خوش گذشت برای دوستمم یه دستبند سلامتی گرفتیم از اینایی که میبندن به مچ و اپشو میریزن رو موبایل و ضربان قلب و تعداد قدما و نرم خواب و ازین چیزا در میاره .

ازونجایی که این ماه خیلی ولخرجی کردم و هزینه های سنگین دادم مخصوصن برای ضد چروک الان در وضعیت فوق العاده فقیرانه ای به سر میبرم که ایشالله به زودی برطرف بشه وگرنه خیلی بده خب ، همون روز که با دوستمون قرار داشتیم و با آقای پست قبلی رفتیم براش هدیه رو بگیریم یه کیف دیدم که یک دل نه صد دل عاشقش شدم و منتظر اولین یه قرون دوزاریم که برسه دستم  با کله برم بخرمش چون من خیلی کم پیش میاد از یه کیفی خوشم بیاد ولی عاشق این شدم و میدونم خیلیم گرونه جوری که جرئت نکردم برم قیمتش کنم ، بیچاره بنفش !

خب همه ی این اتفاقات افتاد و بعدش پشت سر هم خبرای بد ، اول فوت همین پسر جوون  که واقعن هنوز نمیتونم بپذیرم این اتفاق افتاده بعدشم متوجه شدیم دوست مامانم که کلی با هم مسافرت میرفتن سر نماز سکته کرده و فوت کرده و بعد مریض بدحال ، خدا به همه سلامتی بده و طول عمر ، من هیچ وقت با پدیده ی مرگ کنار نمیام ولی میدونم خیلی بهمون نزدیکه و هر لحظه ممکنه نباشیم و با مرگ هر کسی بیشتر به خودم نزدیک حسش میکنم ، ولی امیدوارم قبل از مردنم فرصت جبران اشتباهاتم رو داشته باشم ...


30

سلام سلام

دیروز روز وبلاگ نویسی بود یادم رفت بهتون تبریک بگم روزتون مبارک باشه وبلاگ نویسای قشنگ

از دیروز تا حالا داره هی اس ام اس رزمایش و فلان میاد کشتن مارو بسکه از خودشون تعریف کردن 

خب الان که در خدمتتونم یک بنفش مرتب و تمیز از آرایشگاه برگشته مو بافیده هستم البته از دیروز تا حالا!

دیشبم طی یک حرکت انتحاری به آقای پست قبلی گفتم که این کارارو که میکنی ازت بدم میاد و ایشون بهش برخورد و چیکارش کنم حالا؟ راستشو گفتم  حوصله ی بچه بزرگ کردن ندارم که بخوام هر چیزیو چهل بار بگم آخرم نفهمم کجا قرار دارم روند مرگ یه بار شیون یه بار یه جوری  ادامه داره که فک کنم اگه دوستای مشترک نباشن کلن دیگه همدیگرو نبینیم واللا

 اینا رو بیخیال دیشب رفتیم خونه ی دوستم و خیلی خوش گذشت و ماکارونیشم خوشمزه بود و با اینکه دوس ندارم خوردم و ته دیگ سیب زمینی هم که عشق من است تازه هوس شیرینی کرده بودم اونجا خوردیم و اون یکی دوستمون پسته آورده بود اونم خوردیمو ای بترکی بنفش انقد نخور چون از تخمه های آفتابگردون آبلیموییش نمیشد گذشت اونارو هم خوردیم و میوه هم که عشق منه مگه میشه نخورد مخصوصن موقع حرف زدن که فک آدم باید درست حسابی بجنبه  البته ازونجایی که دیروز یه کوزت واقعی بودم به خاطر طوفان پریشب و عملیات بشور و بساب رو به مدت یه ساعت مث فرفره انجام داده بودم زیاد  عذاب وجدانی نشدم بابت این همه بلعیدن و مجموع چیزایی که خوردم شد 1200 کالری با کم کردن کالری سوزونده ی عملیات بشور و بساب، تازه دوستام بهم گفتنن لاغر شدی و چیکار کردی و منم راستشو گفتم هیچ کار!!! چون واقعن هیچ کاری نکردم به نظر خودم ، خلاصه که جونم براتون بگه بسیار تا بسیار بهمون خوش گذشت.

دیروز  تولد اون دوستم بود که زیاد میرم پیشش  این دوستم سرگذشت تلخی داره ولی انقدر آدم قوی و پر انرژی ایه که کلی بهش مفتخرم ، از من یه سال بزرگتره و تو سن پایین به خاطر تصادف قطع نخاع شده و از ویلچر استفاده میکنه و کلی سختشه همه چی و زندگی ولی همونطور که گفتم انقد آدم قوی ایه که همه میتونن بهش تکیه کنن ولی خب گاهی به کمک احتیاج  داره و برای همینم هست که من زیاد بهش سر میزنم هر چند که برادرش  چند وقتیه اومده پیشش ولی عملن  سربارشه و کار خاصی نمیکنه و همین باعث ناراحتیشه یکم ، خلاصه که تولد دوستم بود ولی چون مامان و خواهرش میومدن تهران پیشش دیگه من دیدارو موکول کردم به یه روز دیگه البته ممکنه امروز یه سر برم دیدن مامانش چون خیلی دوسش دارم و باهاش دوستم بله ما اینجور بنفشایی هستیم که با مامان دوستامون یه جوری دوستیم که بعضی موقع ها حتی با مامان دوستامون میریم کافه دوستمونم نمیبریم ! البته این دوستمونو نه یه دوست دیگمونو 

چند وقت پیشا ناخونامو از ته گرفتم ولی همون ناخونای کوتاه دوتاشون به وضع فجیعی شکستن باید یه برنامه ی مانیکور براشون تدارک ببینم  تا دستام زیبا بشن 

راستی گفتم دست یه پیشنهاد خوب براتون دارم اونم کرم دست الارو هست که خیلی خووووبه 

خب گفتم فرندز تموم شد؟ نگفتم از اول دارم میبینم  خجالت آوره میدونم

یه سریال دیگه دارم که هنوز نتونستم با خودم صحبت کنم که شروعش کنم البته یه کم استراحت میکنم بعدش شروع میکنم .

حالا کادو  برای دوستم چی بخرم؟؟

26

های اوری بادی؟ چطورین خوبین؟ خوشین؟ چه خبرا؟

گفتم گیر دادم به دستبند بافتن؟

اینو ببینین 

چطوره؟ بار اولمه  دارم تست میکنم ببینم استعداد دارم یا نه 

خب ازکجا براتون بگم؟ دیروز کلن از خونه تکون نخوردم ، یعنی برنامه داشتم تکون بخورم قسمت نشد برای همین نشستم یه عالمه قسمت از فرندزو دیدم و الان وسطای سیزن 9 هستم و دیگه چیزی نمونده تموم شه و کلی دلم براشون تنگ میشه ، البته یه سریال دیگه هم دارم اونو میشینم میبینم و بعدش دوباره برمیگردم سراغ فرندز ، برای زبان خیلی خوبه یه جوریه لهجه ی نیویورکیشون که واضحه و میشه فهمید چی میگن ، 

راستی امروز یکی از همکلاسیا زنگ زد و گفت میخوایم یه پروژه از ش.ه.ر.د.ا.ر.ی بگیریم و به کمک جمعیمون احتیاج داره و اگه بتونیم کارو بگیریم بودجه ی خوبی بهش تعلق گرفته و یه بخشیشو سپرد به من ، خلاصه که کارم از امروز میشه سرچ و ادیت و مطالعه تا یه مطلب خوب و قابل دفاع تولید کنم و بچسبووونیم سر مطالب بقیه و بریم که کارو بگیریمو رزوممونو  پربار کنیم و یه پولی هم این وسط در بیاریم  مث اینکه خدا صدای غرغرامو شنیده 

خب آقای پست قبلی هم دیروز گفتن فردا بریم پاور بانک بخر و اگه خدا قسمت کنه من و پاور بانک امروز به وصال هم میرسیم بعد از صد سال ، برم ببینم میتونم گندی که زدم و جمع کنم یا بدترش میکنم ، سلطان خرابکاری بنفش ، من اصن نمیدونم چه جوری  باید با یه آدمی مث ایشون برخورد کرد ، هم میخوام هم نمیخوام اصرار کنم که بعدن تو سریشو بخورم  تا خدا چی بخواد ، یکی از دوستان یه موزیک رو بهم معرفی کرده بود که من خوشم اومد هرچند یه کم بی ناموسی داشت  و حرفای سکسی ولی خب جالب بود ، انگار تو همه ی دنیا از این مسائل هست حالا واسه اونا یه مقدار نزدیکتر اینم  لینک آهنگ تو یوتیوب البته تصویری نیست صوتیه دوس داشتین گوش کنین  اینم  لیریکسش اگه جاییش واضح نیست براتون .

اینم از پست کوتاه امروز ، تا روزای دیگه مواظب شادیاتون باشین

پ.ن

چه اتفاقی برای وبلاگای پرشین بلاگ افتاده؟


25

سلام سلام خوبین؟

چه خبرا؟

آقا ما زندگیمون خیلی یه نواخته رومون نمیشه بیایم اینجا بنویسیم بیدار شدم پختم شستم رفتم دوستمو دیدم !

به جاش هفته ی دیگه با دوستامون میریم طالقان براتون خاطره ی تصویری میذارم اهم اهم

خب مطلب امروز چی باشه؟

آهان دو سه روزه چت کردم رو دستبند بافی اعصابم ندارم میزنم نصفه میبافم میبرم از اول شروع میکنم ،  یه فازی برداشتم کلن با خودم

دندونم یکم اذیتم داره میکنه البته از یکم بیشتر ولی من از دندونپزشکا میترسم 

اصن این دندون باگ خلقته به نظرم میتونستیم بکنیم از اول نو در بیاد مث ناخون مث مو چرا  اینجوری کرد خدا با ما 

آخرین سری که دندون پزشکی بودم یه لگدی زدم یه لگدی زدم که دکتر هوااااار میکشید

راستی من یک کیلو دیگه هم کم کردم فک کنم با این ماهی یک کیلو کم کردنامو این مثلن رژیمی که گرفتم میتونم رکورد طولانی ترین رژیم غذایی رو ثبت کنم 

البته من اگه 6 ماه دیگه به وزن ایده آلم برسم هم راضیم ، برسم اصن 6 ماه دیگه برسم ، دختره ی چاق

امروز آبگوشت درست کردم در حد لالیگا تند و فلفلی تعریف از خود هم باشه خیلی خوب شد ! 

بار اولم بود نمیدونم چرا هیچ وقت درست نکرده بودم خیلیم راحته واسه خودش پخت منم کاری به کارش نداشتم زیاد برخلاف هر چیزی که درست میکنم هزار بار بهش کار دارم ، دیگه خلاصه مامان بزرگ و مامان نانا هم اومدن و دور هم آبگوشت خوردیم جاتون خالی ،  حالا باید یکم ورجه وورجه کنم بسوزونم این غذای چاق پرکالری رو 

چند وقته میخوام پاوربانک بخرم منتظرم این دیجی کالا پاور بانکی که خوشم اومده رو حراج کنه چون خیلی داره گرون میده ، یا اینکه برم و بخرم ، آقای پست قبلی پیشنهاد دادن که بریم با هم بگیریم نمیدونم حالا کی بشه  چون داره کارشو عوض میکنه و حسابی درگیر دو تا کار با همه دیروزم بعد یه ماه چشممون به جمال هم روشن شد و یه قهوه با هم خوردیم و همین ، نه حرفی نه چیزی فقط چند تا وسیله باید به هم میرسوندیم که رسوندیم به هم ، دیگه همین دیگه

من نمیفهمم واقعن مگه من چمه؟! دیروز البته وسط اون نه حرفی نه چیزیا بنده یه نطقی کردم که نمیدونم از کجام در آوردم و اون این بود که گفتم من اراده کنم میتونم عاشق شم! ایشونم گفتن خب چرا نمیشی ؟ گفتم چون نمیخوام!

این حرفه آخه؟ بنفش دیوانه؟! 

 

18

سلام سلام

خوبین خوشین؟

من این چند روز حسابی سرم شلوغ بود ، شلوغ الکی ها نه درست حسابی که 

سه شنبه که تعطیل بود رفتم پیش دوستم که حال و هواش ابری بود  یکی دیگه از دوستامونم اونجا بود و یه مهمون دیگه ام داشتن تو خونشون که آبله مرغون گرفته بود و هیشکی نفهمیده بود!!! من مث یک دکتر متبحر بیماری ایشونو تشخیص دادم  و ویزیتم نگرفتم حتی ، میبینین چه استعداد تلف شده ای دارم؟

بعد ازونجایی که هوای حوصله ی همه ابری بود بهترین کار سرگرم کردنمون بود که نتیجش شد این دوستمون که نشونه ی کتابه ، و با چوب بستنی تهیه شده 

نظرتون چیه بریم ادامه ی مطلب که صفحم سنگین نشه؟ چون میخوام تصویری حرف بزنم امروز  

ادامه مطلب ...